اطلاعیه

مقاله انگلیسی با ترجمه تخصص مالی هیئت مدیره و رفتار تقسیم سود سهام شرکت ها

مقالات مرتبط با این موضوع

مقالات انگلیسی ترجمه شده حسابداری

مقالات ترجمه شده مدیریت مالی

مقالات ترجمه شده بازار سهام

مقالات ترجمه شده اندازه شرکت

مقالات ترجمه شده بازارهای نوظهور

مقالات ترجمه شده درباره هیئت مدیره

مقالات ترجمه شده درباره تخصص مالی

دانلود مقاله انگلیسی در مورد تخصص و مهارت کارکنان

دانلود رایگان مقاله بیس انگلیسی خرید و دانلود ترجمه ی مقاله انگلیسی

کد محصول: H374

سال نشر: ۲۰۱۸

نام ناشر (پایگاه داده): امرالد

نام مجله: Management Decision

نوع مقاله: علمی پژوهشی (Research articles)

تعداد صفحه انگلیسی: ۳۱ صفحه PDF

تعداد صفحه ی ترجمه فارسی: ۴۱ صفحه WORD

قیمت فایل ترجمه شده: ۳۰۰۰۰ تومان

عنوان فارسی:

مقاله انگلیسی حسابداری ۲۰۱۸ : تخصص مالی هیئت مدیره و رفتار تقسیم سود سهام شرکت ها : بینش های جدید از بازارهای سهام در حال ظهور چین و پاکستان

عنوان انگلیسی:

Board financial expertise and dividend-paying behavior of firms :New insights from the emerging equity markets of China and Pakistan

چکیده فارسی:

اهداف: محققان متعددی نظریه ها و مطالعات را برای کشف مسائل مربوط به پویایی سیاست های تقسیم سود توسعه داده اند، اما هنوز سیاست های تقسیم سود یکی از مشکلات حل نشده در امور مالی است. هدف این مقاله تمرکز بر یک بعد جدید است، یعنی تخصص مالی در هیئت مدیره شرکت برای توضیح پویایی سیاست های تقسیم سود در بازارهای سهام نوظهور چین و پاکستان

طراحی / روش شناسی / رویکرد – این مطالعه با استفاده از روش های استاتیک (اثرات ثابت (FE) و اثر تصادفی (RE)) و مدل های پویا – تکنیک های برآورد روش لحظه ای (GMM) دو مرحله ای توسط آرلانو و بوند (۱۹۹۱) و آرلانو و باور (۱۹۹۱) – در فاصله بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ انجام شد. علاوه بر این، این مطالعه FE، RE و تکنیک های برآورد دو مرحله ای GMM را با حذف شرکت هایی که تقسیم سود نداشتند و همچنین با استفاده از دو متغیر ابزاری – میانگین تخصص مالی هیئت مدیره صنایع و اندازه هیئت مدیره – به عنوان شاخصی برای تخصص مالی هیئت مدیره برای کنترل درونزایی های احتمالی ، دوباره برآورد کرد.

یافته ها – مطالعه نشان می دهد که شرکت های چینی که دارای تخصص مالی بیشتری در هیئت مدیره هستند تقسیم سود را به عنوان مکانیسم کنترل (فرضیه جایگزینی) نمی پذیرند، در حالی که شرکت های پاکستانی از فرضیه های تعریف شده حمایت می کنند و از تقسیم سود به عنوان یک مکانیزم کنترل برای مقابله با تخلفات بنگاه ها برای حفاظت از منافع سهامداران و حفظ دارایی های اضافی در برابر فرصت طلبی های مدیر استفاده می کنند. مدلهای قویتر بیشتری نیز وجود ارتباط معناداری بین سیاستهای تقسیم سود و تخصص مالی هیئت مدیره در هر دو بازار سهام را تایید می کنند

اصالت / ارزش – این مطالعه تخصص مالی در هیئت مدیره را به عنوان تعیین کننده سیاست های تقسیم سود معرفی می کند. بر اساس دانش نویسندگان، هیچ یک از مطالعات قبلی بر روی بررسی تخصص مالی در سطوح هیئت مدیره به عنوان عامل مهمی در سیاست های تقسیم سود متمرکز نشده است.

کلید واژگان : سیاست های تقسیم سود، بازارهای نوظهور، تخصص مالی، ترکیب هیئت مدیره

مقدمه

رفتار سیاست های تقسیم سودسهام در مرکز نظریه های مالی بوده و هنوز هم از بحث برانگیزترین و برجسته ترین موضوعات در زمینه سرمایه گذاری شرکت در بازارهای توسعه یافته و درحال توسعه می باشد. محققان زیادی به طراحی نظریه ها و مطالعات برای کشف مسائل مربوط به پویایی سیاست تقسیم سودسهام پرداخته اند اما بلاک (۱۹۷۶) به سودسهام بعنوان یک معما می نگرد. بریلی و مایرز (۲۰۰۵) استدلال می کنند که سودسهام در بین ۱۰ مشکل اصلی حل نشده سرمایه گذاری می باشد. لینتر (۱۹۵۶) به مدل تعدیل جزئی سودسهام اشاره و مطرح می کند که سودهای سال جاری و سودسهام سال گذشته دو عامل کمکی برای سودسهام شرکت می باشند. سپس، بسیاری از محققان به معرفی کارهای خود پرداخته و عوامل کلیدی را مطرح کرده که سیاست تقسیم سودسهام شرکت را هدایت می نند.

تعداد زیادی از مفاهیم به شناسایی تامین مالی بدهی، معیارهای درآمد، جریان نقدی آزاد، رشد شرکت، فرصتهای سرمایه گذاری، اندازه شرکت، سهامداران بزرگ، سطح ریسک شرکت و غیره با عنوان مشارکت کنندگان بالقوه پرداخته تا سیاست تقسیم سودسهام شرکت را در بازارهای توسعه یافته و درحال توسعه تشخیص دهند (باتاماریا ۱۹۷۹؛ هو ۲۰۰۳؛ کالی و نئو ۱۹۹۰؛ کاریتو ۲۰۰۰؛ المالکاوی ۲۰۰۷؛ آنیل و کاپور ۲۰۰۸؛ جوما و پاککو ۲۰۰۸؛ آحمد و جاوید ۲۰۰۹؛ رامیل ۲۰۱۰؛ مهرانی و همکاران ۲۰۱۱؛ الشابیبی و رامش ۲۰۱۱؛ هاشمی و زاده ۲۰۱۲؛ آپانانان و سیم ۲۰۱۱).

علاوه بر این عوامل، محققان اندازه هیئت مدیره، ترکیب هیئت مدیره، استقلال هیئت مدیره، جنسیت هیئت مدیره، تمرکز مالکیت، مدیران خارجی، نوع حسابرسی، قدرت مدیرعامل، مالکیت سازمانی، حفاظت سرمایه گذار و حقوق سهامدار را با عنوان عوامل تعیین کننده سیاست تقسیم سودسهام تحت حاکمیت شرکتی تشخیص دادند (آدیاد و بن آمر ۲۰۱۰؛ آبور و فیادور ۲۰۱۳؛ ستیا آتمایا ۲۰۱۰؛ ارول و تیرتیروگلو ۲۰۱۱؛ الشابیبی و رامش ۲۰۱۱؛ لا پورتا و همکاران ۲۰۰۰). بررسی مفهوم سیاست تقسیم سودسهام در اینجا بسیار وسیع است اما باکر و همکاران (۲۰۱۱) استدلال می کنند که سیاست تقسیم سودسهام هنوز اقتصاددانان مالی را آزار می دهد. باوجود مفهوم وسیع منتشر شده در مورد رفتار سودسهام شرکتها، هنوز فضایی برای درک این موضوع وجود دارد که چه عواملی تصمیم پرداخت سودسهام را هدایت می کنند.

این مطالعه بر یک بعد جدید مانند تخصص مالی هیئت مدیرع تمرکز می کند تا پویایی سیاست تقسیم سودسهام را در بازارهای نوظهور بیان نموده. این مطالعه با دو دلیل زیر برانگیخته می شود: اول، اعتماد سهامداران با رسوایی های مختلف حسابداری و بحرانهای مالی از سال ۱۹۹۰ تضعیف شد مانن انرون، هلث سوت، تیکو، وردکام، و بحران مالی ۲۰۷- ۲۰۰۸؛ که تنظیم کنندگان و سازندگان بازار به نیاز به اعضای هئیت مدیره برای داشتن تخصص مالی تاکید کردند. کیرکپاتریک (۲۰۰۹) و والکر (۲۰۰۹) بیان کردند که عدم تخصص مالی در هیت مدیره شرکت نقش اصلی در طول بحران مالی داشته است.

بنابراین، وجود تخصص مالی بیشتر در هیئت مدیره در نهایت بر تصمیمات هیئت مدیره ازجمله سیاست تقسیم سودسهام تاثیر می گذارد. وجود تخصص مالی در هیئت مدیره آنها را از اتهام به شکست در نقش مراقبتی حفظ نموده و منافع سهامداران را بهتر بکار می گیرند. دوم، مفهوم روبه رشدی وجود دارد که چگونه تخصص مالی در هیئت مدیره باعث بهبود کارایی هیئت مدیره می شود (کارامانو و وافیز ۲۰۰۵؛ آگراوال و کادا ۲۰۰۵؛ کریشنان ۲۰۰۵؛ بیزلی ۱۹۹۶؛ دکو و همکاران ۱۹۹۶؛ اندرسون و همکاران ۲۰۰۴)، که در نهایت منجر به روشهای شرکتی بهتر شده (کریشنان ۲۰۰۵؛ رابینسوتن و همکاران ۲۰۱۲) و عملکرد شرکت را بهبود می دهد (دینون و تریکی ۲۰۰۵؛ فرانسیس و همکاران ۲۰۱۲؛ فرناندز و فیچ ۲۰۱۳). بنابراین، با توجه به اهمیت تخصص مالی اعضای هیئت مدیره، این مورد باید تجزیه و تحلیل شود که چگونه تخصص مالی هیئت مدیره بر سیاست تقسیم سودسهام تاثیر می گذارد، که عامل مهمی برای کاهش درگیری سازمان و بهبود حاکمیت شرکتی درنظر گرفته می شود.

Abstract:

Purpose : Numerous researchers have developed theories and studies to uncover the issues pertinent to dividend policy dynamics, but it is still one of the unresolved problems of finance. The purpose of this paper is to focus on a new dimension, i.e., financial expertise on the corporate board for explaining the dividend policy dynamics in the emerging equity markets of China and Pakistan.

Design/methodology/approach: The study employs static (fixed effect (FE) and random effect (RE)) and dynamic models – two-step generalized method of moments (GMM) estimation techniques by Arellano and Bond (1991) and Arellano and Bover (1995) – during the timespan from 2009 to 2014. Further, this study re-estimated FE, RE and GMM two-step estimation techniques by excluding the non-dividend-paying companies, and also employed instrumental variable regressing by using two instrumental variables – industry average financial expertise of the board and board size – as proxies for board financial expertise to control the possible endogeneity.

Findings : The study reveals that Chinese firms having more financial expertise on the board do not take dividends as a control mechanism (substitution hypothesis), while Pakistani firms support the compliment hypothesis and use dividends as a control mechanism to mitigate agency conflict to protect shareholders’ interests and keep additional funds from the manager’s opportunism. Further robustness models also confirm the presence of a significant association between dividend policy and board financial expertise in both equity markets.

Originality/value : This study introduces the financial expertise on a board as a determinant of dividend policy. To the best of the authors’ knowledge, no previous studies have focused on board-level financial expertise as a contributing factor toward dividend policy.

Keywords: Dividend policy, Emerging market, Financial expertise, Board composition

۱. Introduction

Dividend policy behavior is at the core of finance theories and is still the most debatable and prominent issue in the corporate finance literature for both developed and developing markets. Numerous researchers have devised theories and studies to uncover the issues pertinent to dividend policy dynamics, but Black (1976) refers to the dividend as a puzzle. Brealey and Myers (2005) argue that the dividend is among the top ten unresolved problems of finance. Lintner (1956) proposes the dividend partial adjustment model and suggests that current year profits and previous year dividends are the only two contributing factors for a firm’s dividend. Later, many researchers introduced their works to suggest the key factors that drive a firm’s dividend policy.

A plethora of literature identifies debt financing, earning measures, free cash flows, firm growth, investment opportunities, firm size, large shareholders, firm risk level, etc., as potential contributors for determining a firm’s dividend policy for both developed and developing markets (Bhattacharya, 1979; Ho, 2003; Kale and Noe, 1990; Charitou, 2000; Al-Malkawi, 2007; Anil and Kapoor, 2008; Juma’h and Pacheco, 2008; Ahmed and Javid, 2009; Ramli, 2010; Mehrani et al., 2011; Al-Shabibi and Ramesh, 2011; Hashemi and Zadeh, 2012; Appannan and Sim, 2011).

In addition to these factors, researchers have also identified board size, board composition, board independence, board gender, ownership concentration, outside directors, audit type, CEO power, institutional ownership, investor protection and shareholder rights as the key determinants of dividend policy under the umbrella of corporate governance (Adjaoud and Ben‐Amar, 2010; Abor and Fiador, 2013; Setia-Atmaja, 2010; Erol and Tirtiroglu, 2011; Al-Shabibi and Ramesh, 2011; La Porta et al., 2000). The literature on dividend policy is too extensive to survey here, but Baker et al. (2011) argue that divided policy still vexes financial economists. Despite the ample literature published on the dividend behavior of firms, there is still room to understand what factors drive the dividend pay-out decision.