کد محصول: PSR104
تعداد صفحات : ۲۵ صفحه
فرمت فایل WORD
قیمت: ۱۷۰۰۰ تومان
مبانی و چارچوب نظری، پیشینه تحقیق داخلی و خارجی در مورد سلامت عمومی
فهرست مطالب
سلامت عمومی ۳
تعاریف سلامت عمومی ۳
۲-۲-۲- تاریخچه مختصری بر سلامت عمومی ۳
۲-۲-۳- شاخصهای سلامت عمومی ۴
۲-۲-۴- دیدگاه مکاتب مختلف روانشناسی دربارهی سلامت عمومی: ۵
سلامت عمومی در دیدگاه روانکاوی ۵
کارل . گ . یونگ ۶
آلفرد آدلر ۷
اریک اریکسون ۸
۲- مکتب انسان گرایی ۹
کارل راجرز ۹
-آبراهام مزلو ۱۰
۳- مکتب رفتارگرایی ۱۰
۴- مکتب شناختی ۱۱
ویلیام گلاسر ۱۱
آلبرت الیس ۱۲
۵- مکتب هستی گرایی ۱۳
ویکتور فرانکل ۱۳
۲-۲-۵- رابطه ورزش با سلامت عمومی ۱۴
۲-۲-۶- اهدف ایجاد سلامت عمومی ۱۵
۲-۲-۷- سلامت عمومی در ورزشکاران ۱۶
۲-۲-۸- تأثیر ورزش در شخصیت ۱۷
۲-۲-۹- تأثیر ورزش در اخلاق و رعایت حقوق دیگران ۱۸
۲-۲-۱۰- تأثیر ورزش بر فرهنگ ۱۹
۲-۳- پژوهشهای پیشین ۲۰
فهرست منابع ۲۳
منابع فارسی ۲۳
منابع انگلیسی ۲۶
بخشی از پروژه
تعاریف سلامت عمومی
سلامت عمومی عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با درآمد خود و تفاوت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن (میلانی فر، ۱۳۷۳).
علم سلامت عمومی شاخهای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلال های روانی و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر وکار دارد. علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه مییابد این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد و تحولی هماهنگ، و زندگی مؤثر و کارآمد سعی میکند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی، پیشگیری، درمان اختلال های روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیط های کاری و نهایتاً با خویش سازگار شوند (حسین شاهی برواتی؛ ۱۳۷۹؛ ص ۱).
در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال ۱۹۴۸ آمده است : « سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی» (اصفهانی ، ۱۳۸۳، ص ۷).
سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضاء نیازهای خویشتن به طور متعاون و شکوفایی استعدادهای فطری خویش می باشد (حاجی آقاجانی و اسدی نوقابی، ۱۳۷۸؛ ص ۱۶).
۲-۲-۲- تاریخچه مختصری بر سلامت عمومی
بهداشت عمومی از پیشینهای به قدمت انسان متمدن و تاریخچهای کوتاه، به لحاظ علمی، برخوردار است با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص « سلامت » سخن میراندند، صرفاً در ۱۹۰۸ بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تأسیس گردید. در ۱۹۱۹ ، «جامعه و ملی سلامت و روان » تشکیل شد که به تدریج به « کمیته بین المللی سلامت روان » تبدیل شد و نشریهای به نام «سلامت روان» منتشر نمود تا یافتههای پیشرو و حتی سراسر جهان را گردآوری کند و ارتباط و همکاری دستاندرکاران این حوزه را تسهیل نماید. نمود کنونی سلامت را میتوان در روانشناسی جامعه نگر و مراکز بهداشت روانی جامعه نگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد. جلوگیری از بروز اختلال های روانی (پیشگیری نخستین) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلال ها (پیشگیری ثانوی) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالهای روانی (پیشگیری ثالث) در روانشناسی، علاوه بر اهمیتی که برای پیشگیری قایل میشویم، به دنبال دستیابی به ویژگی ها و کیفیتی هستیم که سالم، سازگار و در یک کلام مطلوب به شمار میآیند. مواردی که نمیتوان صرفاً از طریق توجه محض به پیشگیری به آنها دست یافت کما اینکه این طرز تلقی با تعریف کامل بهداشت روانی نیز مطابقت بیشتری دارد (حسین شاهی، ۱۳۷۹، ص ۱).
۲-۲-۳- شاخص های سلامت عمومی
سلامت عمومی را با شش معیار می توان مورد ارزیابی قرار داد:
۱- فرد سالم احساس می کند، راحت است و می تواند باخودش زندگی کند ، محرومیت ها و استعدادهای خود را می شناسد، کمبودهای خود را می پذیرد و برای بهبود رفتار خود قدم بر می دارد. بر احساسات خود تسلط دارد و معیارهای جامعه ای را که درآن زندگی می کند، زیرپا نمی گذارد. می داند که در فراز و نشیب های زندگی گاهی با موفقیت و زمانی هم با عدم توفیق روبرو خواهد بود و آن را می پذیرد و به نحوی خود را از این بن بست بیرون می کشد.
۲- چگونگی روابط فرد با اطرافیانش است، شخص سالم دیگران را دوست دارد و همچنان که به آنها اعتماد دارد، متقابلاً مورد اعتماد و احترام آنان قرار می گیرد. تفاوت های افراد را می پذیرد و به آنها خرده نمی گیرد. در میان هر گروهی که قرار می گیرد با حفظ فردیت خویش، قادر است جزئی از آن گروه گردد.
۳- قدرت مقابله فرد با مشکلات زندگی می باشد، شخص سالم خود را با ناملایمات تطبیق داده، از راه سازگاری به عرصه زندگی وارد می شود و اهداف واقع گرا برای خود در نظر می گیرد و برای دستیابی به آنها اقدام می کند. او می داند که در طول زندگی با مشکلات نیز مواجه خواهد شد و احساس سعادت «نسبی» است و برای دستیابی به سعادت باید کوشش نمود. پایه سلامت روان در کودکی گذارده می شود و هیچگاه از تکامل باز نمی ایستد (شریفی، ۱۳۸۹).