کد محصول: PMD126
تعداد صفحات : ۲۹ صفحه
فرمت فایل WORD
قیمت: ۲۲۰۰۰ تومان
مبانی و چارچوب نظری، پیشینه تحقیق داخلی و خارجی در مورد انگیزش شغلی
فهرست مطالب
۲-۵- انگیزش : ۲
شکل شماره ۲-۲- مدل اساسی انگیزش ( محمد زاده و مهروژان، ۱۳۷۵، ص ۱۲۱) ۳
تعریف هایی از انگیزش برای کار : ۴
۱-۲-۵- نظریه ی رفتاری انگیزش : ۶
۲-۲-۵- تئوری های نیاز : ۷
۱-۲-۲-۵- الگوی سلسله مراتب نیاز های مازلو : ۸
۲-۲-۲-۵- تئوری نیاز های مک کلند : ۱۱
۳-۲-۵- تئوری دو عاملی هرزبرگ : ۱۲
۴-۲-۵- تئوری برابری : ۱۳
شکل شماره ۲-۳- تشکیل ادراکات برابری ( محمدزاده و مهروژان،۱۳۷۵،ص۱۵۵) ۱۵
ادراکات برابری : ۱۵
شکل شماره ۲-۴- تئوری برابری ( محمد زاده و مهروژان، ، ۱۳۷۵، ص ۱۵۶) ۱۵
نتایج نابرابری : ۱۶
شکل شماره ۲-۵- عوامل انگیزشی ادراک نابرابری ۱۶
شکل شماره ۲-۶- پاسخ به برابری و نا برابری ( محمدزاده و مهروژان،۱۳۷۵،ص۱۵۷) ۱۸
عوارض تئوری برابری برای مدیریت : ۱۸
۵-۲-۵- تئوری انتظار / ارزش : ۱۹
شکل شماره ۲-۷- تئوری انتظار – ارزش از عملکرد و انگیزش ۲۱
نکات مورد توجه در کاربرد تئوری : ۲۲
شکل شماره ۲-۸- الگوی انتظار پورتر و لاور ( سید جوادین ،۱۳۸۶،ص۱۷۶) ۲۵
۲-۲- پیشینه پژوهش ۲۵
منابع وماخذ: ۲۹
منابع انگلیسی ۳۱
بخشی از پروژه
۲-۵- انگیزش :
کلیه ی سلوک و رفتار آدمی چه به صورت انفرادی و چه به صورت گروهی معلول علت ها و سبب هایی است که آن ها را انگیزه های وجود انسانی می نامند . به سخن دیگر انگیزش ، علت و یا سبب دینامیکی سلوکی و رفتاری را در وجود انسانی ایجاد می کند و همیشه کلیه ی فعل و انفعالات فیزیکی و متافیزیکی انسان را تحت تأثیر عوامل و عناصر محرک آمیز خود که همانا نیاز های انسانی است ، قرار می دهد . واژه های انگیزه و رفتار واژه های وابسته به یکدیگرند زیرا بیشتر رفتار و نگرش های انسانی حاصل انگیزه هایش می باشد .
به طور کلی انگیزش به معنی عامل تشویقی و ترغیب کننده ی افراد به کار است . این خود یکی از موضوع هایی است که از دیر زمان مورد توجه ی رهبران و مدیران بوده است . انگیزش از نظر روانی تمایلی است که انسان را به حرکت در می آورد . چنین تمایلی ناشی از احساسات ، و عاطفه ی انسانی است . بنیان و بنیاد ریشه ای انگیزش انسان نیاز های اجتماعی و فردی است . چون افراد انسانی هر کدام شخصیتی منحصر به فرد هستند ، از این رو هر فرد دارای نیاز های به خصوصی می باشد و هر نیاز دارای انگیزه های مخصوص به خود است . ایجاد انگیزه ی کار و جهت دهی به انگیزه های سالم ، یکی از ابزار های سازنده در کاربرد صحیح منابع انسانی است . بنابراین آگاهی از نظریه های مختلف و دست آورد های تحقیقات علمی در امر انگیزش در رابطه ی با مدیریت و سرپرستی بی فایده نخواهد بود .
بارز ترین رمز موفقیت مدیریت سازمانی اعم از اجرایی و یا ستادی شناخت نیاز ها و انگیزه های درونی افراد است . کلیه ی تجاربی که مدیران سازمانی در حین خدمت در مؤسسات مختلف به دست می آورند ، مبین آن است که مهارت در شناسایی انگیزه های انسانی فهم ، درک و تشخیص مدیران را بالا برده و از این راه توانایی ایجاد همبستگی بین اعضای سازمانی را ایجاد می نمایند . لازمه ی ایجاد همبستگی بین اعضای سازمانی شناخت نشانه های مشخصات و ریشه های انگیزشی افراد می باشد و برای یک مدیر موفق دریافتن چگونگی های فوق از اهم اصول مدیریت به شمار می رود .
مدیریت به معنی واقعی عبارت است از ایجاد تشویق و ترغیب افراد سازمانی در راه به ثمر رساندن فعالیت های همگانی به نحو مطلوب . (پرهیزکار ، ۱۳۷۷ ، ص ۱۵۰ و ۱۰۶)
اگر چه مطالعه رابطه ی عینیت در رفتار انسان و جستجوی انگیزه های متفاوت رفتاری از دیرباز مورد توجه ی دانشمندان بوده ، اما شرایط و عواملی که در سازمان ها و محیط های کار برای کارکنان ایجاد انگیزش در کار می کنند ، پیچیده تر از آنند که بتوان آن ها را با یک الگوی ساده مورد بررسی قرار داد . بر اساس بررسی هایی که جان اتکینسون در دهه ی ۱۹۷۰ به عمل آورده ، می توان این چنین عنوان کرد که در روانشناسی معاصر معنای ثابت و معینی برای واژه ی انگیزش وجود ندارد . با این حال همه ی روانشناسان توافق دارند که انگیزه عاملی است درونی که رفتار فرد را در جهت معینی هدایت می نماید و راهنمای او برای گزینش کوششی از میان کوشش های ارادی وی می شود. به نظر ادوارد موری سائق و هدف دو عنصر اساسی هر انگیزه را تشکیل می دهند . سائق یک فرآیند درونی است و فرد را برای اقدام به عمل یا رفتار ویژه ای هدایت می کند . شرح و بیان نتایج و پیامد های قابل سنجش مورد انتظار از فعالیت ها ، عنصر هدف را در نظر می آورد و به مجرد تحقق آن انگیزش پایان می یابد .
منظور از فعالیت ها ، کوشش و کارکرد ها به ویژه کوشش های ارادی است و بر اثر معاشرت تماس و آموزش کسب می کردند . عناصر دیگری مانند نیاز ، مشوق ، پاداش ، تقویت و انتظار نیز به تناوب در تعریف های مختلف انگیزش مورد استفاده قرار می گیرند . نظریه پردازی دیوید مک کلند تمام انگیزه ها را اکتسابی می داند . مک کلند معتقد است ، کسانی که رغبت یا تمایل بیشتری به کار دارند می توانند به عنوان الگو هایی در دیگران ایجاد انگیزش برای کار نمایند . (نائلی ، ۱۳۷۳ ، ص ۱۱)
تعریف هایی از انگیزش برای کار :
به سبب سهم قابل ملاحضه ای که ادراکات ، امیال ، سائق ها و کنش های متقابل محیط در فرآیند انگیزش دارند ، نمی توان در مورد انگیزش به تعریفی دست یافت که از نظر همه ی متخصصان امر قابل قبول باشد . حتی در برخی از منابع معتبر ، از تعریف انگیزش خودداری شده است . انگیزش یا Motivation از ریشه ی واژه ی لاتین Movere به معنی حرکت دادن مشتق شده است . ولی برای مفهوم انگیزش برای کار ، چنین معنایی کافی نیست و باید تعریفی را ارائه کنیم که ابعاد و جنبه های مختلف فرآیندی را که رفتار مورد انتظار در سازمان ها را موجب گردد مشخص نماید .
ویکتور وروم انگیزش را فرآیندی تصور می کند که گزینش هایی را که توسط انسان یا موجودات زنده ی دیگر صورت می پذیرد ، تحت نفوذ قرار می دهد .
کمپبل و پریچارد که هر دو از نظریه پردازان به نام در انگیزش هستند عقیده دارند که انگیزش به مجموعه ی روابط متغیر ، مستقل یا غیر مستقلی که راستا ، وسعت و پایداری رفتار را تبیین می نماید مربوط است ، با این شرط که تأثیرات ، استعداد ، مهارت و درک وظیفه مورد نظر و همچنین محدودیت هایی که بر محیط حاکم هستند ثابت نگاه داشته شوند .
صاحب نظران در رفتار سازمانی تعریف های دیگری از انگیزش داشته اند ، وین ماندی و همکارانش انگیزش را عبارت از اشتیاق و علاقه نسبت به انجام فعالیت هایی می دانند که برای نیل به هدف های سیستم مورد نظر لازم است .
از نظر میسکل فرآیند انگیزش به نیرو های پیچیده ، سائق ها ، نیاز ها ، شرایط تنش زا یا مکانیسم های دیگری اطلاق شود که فعالیت فرد را برای تحقق هدف های وی آغاز کرده و به آن تداوم می بخشد . (نائلی ، ۱۳۷۳ ، ص ۱۲ و ۱۳)
از تعاریف ارائه شده این طور اسنتباط می شود که انگیزه عبارت است از یک محرک درونی برای بروز یک اقدام برونی توسط انسان . در مورد این که چیزی به نام انگیزه با تعریف فوق یا به تعریف دیگر ، قادر ا ست انسان را به تلاش های فکری و جسمی وادار نماید کم تر اختلاف نظر وجود دارد. ولی آن چه که منشأ اختلاف نظر است کم و کیف فرم و محتوای انگیزه ها است .
مطالعه در مبانی انگیزه های انسان سابقه ای بس طولانی دارد . در ۲۳۰۰ سال قبل فلاسفه ی یونان این نظریه را مطرح کردند که انسان به دنبال کسب راحتی و خوشی و پرهیز از سختی و درد و رنج است . تا اوایل قرن هشتم میلادی تقریباً این نظریه که انسان آگاهانه به دنبال به حداکثر رساندن خوشی ها و رفاه و به حداقل رساندن درد و رنج است ، مورد قبول دانشمندان مغرب زمین قرار داشت و به نظریه های عرفانی و معنوی مشرق زمین هم توجهی نشده بود . شناخت انسان از دیدگاه مذاهب مختلف که به ارزش های معنوی انسان در کنار ارزش های مادی و دنیوی توجه دارد و شناخت ضمیر ناخودآگاه انسان تقریباً به بوته ی فراموشی سپرده شده بود .
ویلیام جیمز برای اولین بار در غرب انگیزه های غریزی انسان را عنوان نمود . به اعتقاد جیمز انسان بعضی انگیزه ها را به طور غریزی و بدون ارتباط با محیط دارا می باشد . به عبارت دیگر تمام انگیزه های انسان زاییده ی شرایط محیط نیست .
بعد از جیمز صاحب نظران دیگری به نام ویلیام مک دوگال نیز تئوری رفتار ذاتی را عنوان نمود . در حدود سال سال ۱۹۳۵ بار دیگر تئوری های رفتار غریزی ذاتی مورد تردید قرار گرفت و روان شناسان انگیزه های ذاتی را مخصوص حیوانات دانسته ، اکتسابی بودن انگیزه های رفتاری انسان را معتبر تر دانستند . (میر سپاسی ، ۱۳۷۱ ، ص ۴۱۷ و ۴۱۸)
زیگموند فروید یکی از اولین کسانی بود که اهمیت انگیزش ناخودآگاه را تشخیص داد . فروید بعد از یک سری تجربیات علمی در روان شناسی نظریه ی ضمیر ناخودآگاه و انگیزه های غریزی را مطرح نمود . فروید این ادعا را که انسان از تمام تمایلاتش آگاه بود و انگیزه هایش اکتسابی هستند را مردود شناخت و مقوله ی ضمیر ناخودآگاه را عنوان کرد .