کد محصول:SA46
تعداد صفحات : ۸۵ صفحه
فرمت فایل : word
قیمت : ۲۰۰۰۰ تومان
همراه با فایل های آماری SPSS
فصل ۱
۱-۱ مقدمه. ۷
۱-۲ بیان مسئله. ۱۰
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق. ۱۳
۱-۴فرضیه تحقیق. ۱۴
۱-۵ مدل تحقیق. ۱۵
۱-۶اهداف تحقیق. ۱۶
۱-۷قلمرو تحقیق. ۱۷
۱-۸تعریف واژه ها: ۱۷
فصل دوم. ۲۱
نظریه ها ۲۱
۲-۱ مقدمه. ۲۲
۲-۲ پیشینه تحقیقات.. ۲۵
۲-۲-۱ تحقیقات داخلی.. ۲۵
۲-۲-۲ تحقیقات خارجی.. ۲۹
نظریه های خشونت.. ۳۰
نظریه یادگیری اجتماعی.. ۳۲
نظریه مبادله. ۳۲
نظریه نظارت اجتماعی.. ۳۴
نظریه های کارکرد گرایی.. ۳۵
نظریه فرهنگی.. ۳۶
نظریه های ساختار اجتماعی (تنش، تضاد) ۳۷
نظریه فمینیستی.. ۳۸
نظریه منابع. ۳۹
نظریه سیستمی.. ۴۰
نظریه زیست محیطی.. ۴۱
شایعترین گونههای خشونت.. ۴۴
۱)خشونتهای جسمی.. ۴۴
۲) تهدید و ارعاب: ۴۵
۳)خشونتهای جنسی : ۴۶
۴) خشونت مالی (تنگناهای مالی): ۴۷
۵) ممانعت از رشد و پیشرفتهای آموزشی – اجتماعی : ۴۸
۶) خشونتهای روانی: ۴۸
۲-۴ علل خشونت خانگی : ۵۰
۲-۵ درمان خشونت خانگی: ۵۳
فصل سوم. ۶۱
روش تحقیق. ۶۱
۳-۱ مقدمه. ۶۲
۳-۲شیوه های تحقیق آماری.. ۶۳
۳-۳ جدول مورگان. ۶۴
فصل ۴. ۶۷
تحلیل آماری.. ۶۷
۴-۱ مقدمه. ۶۸
۴-۲ توصیف داده ها ۶۹
۴-۳ آزمون فرضیات: ۷۳
فصل ۵. ۷۸
نتایج.. ۷۸
۵-۱ مقدمه. ۷۹
فرضیه اول: بین خشونت فیزیکی علیه زنان و افسردگی آنان رابطه معناداری وجود دارد؟. ۷۹
فرضیه دوم: بین خشونت روانی علیه زنان و افسردگی آنان رابطه معناداری وجود دارد؟. ۸۰
فرضیه سوم: بین خشونت جنسی علیه زنان و افسردگی آنان رابطه معناداری وجود دارد؟. ۸۰
۵-۲ محدودیت.. ۸۱
۵-۳ پیشنهاداتی برای پژوهشگران آینده ۸۲
منابع. ۸۳
۱-۱ مقدمه
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود. همانند Hate Crime، این شکل از خشونت بر علیه گروه خاصی از مردم اِعمال میشود و جنسیت قربانی پایه اصلی خشونت است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد (مجمع عمومی سازمان ملل متحد) خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اِعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده، و حکومت اعمال شود.
خشونت علیه زنان واکنشی انتخابی است بر علیه زن یا دختر فقط به خاطر این که او یک زن است، یعنی به دلیل جنسیت او. خشونت علیه زنان به طور عمیق در همه فرهنگها جایگزین شده است، چنان که میلیونها زن آن را به صورت شیوهای از زندگی نگاه میکنند(داوودی، ۱۳۷۸، ص۲۱).
سوءرفتار در زناشویی سوءاستفاده از قدرت و کنترل است. اقدامی است که سرکوب و کنترل را از طریق ابزارهای جسمی یا هیجانی بر زوج اعمال میکند. سوءرفتار شامل سیلی زدن، خراشیدن، گاز گرفتن، لگد زدن، هل دادن، خفه کردن، ضربه زدن، تجاوز جنسی، چاقو زدن و شلیک کردن است. اما در بعضی موارد هیچ ضرب و جرح یا تجاوز جنسی وجود ندارد. جملات کلامی ظریف و ضربه زدن همراه با هشدار اغلب برای ارعاب و کنترل کافی است. دورههای طولانی سکوت یا عدم مداخله، چپ چپ نگاه کردن، تمسخر کردن و انتقاد بیش از حد میتواند برای تسلط به زوج کافی باشد. در بسیاری از موارد حاد سوءرفتار، ترکیبی از سوء رفتار جسمی و هیجانی اعمال میشود. درجات مختلفی از سوءرفتار وجود دارد و در همه روابط زناشویی اَشکال ظریفی از رفتار کنترل کننده تجربه میشود. اما افراد منطقی و منصف میفهمند زمانی که کنترل کردن افراطی باشد نیاز به مداخله دارد. رابطه زناشویی بالاتر از قانون نیست(همان، ص۲۲).
یکی از انواع متداول خشونت خانوادگی،خشونت بین همسران و به ویژه خشونت علیه زنان میباشد، طبق شواهد دیوان عدالت ایالات متحده، زنان یازده بار بیشتر از مردان قربانی خشونت خانوادگی میشوند، در واقع خشونت علیه زن در خانواده متداولترین شکل خشونت علیه زنان است که غالبا توسط نزدیکترین افراد خانواده مانند همسر به وقوع میپیوندد، زنان جوانتر، وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین، اعتیاد، شریک جنسی، ویژگیهای شخصیتی شریک جنسی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتر زن نسبت به شریک جنسی اش و اقلیتها از عوامل مؤثر در میان زنان در معرض خشونت می باشند،خشونت،پیامدهای نامطلوب بلندمدت برای بازماندگان آن به جا میگذارد که حتی پس از اتمام دوره خشونت نیز ادامه مییابد؛ وضعیت نامطلوب سلامت،کیفیت پایین زندگی و استفاده بیشتر از خدمات بهداشتی مراقبتی از عوارض خشونت میباشد، خشونت علاوه بر آسیب مستقیم ناشی از از ضربههای جسمی به بهداشت روان و اعتماد به نفس زنان نیز لطمه میزند. همچنین یادگیری خشونت توسط فرزندان، به کارگیری آن در زندگی آینده، فرار از خانه و مدرسه، افسردگی، اضطراب، گوشهگیری، انزواطلبی، لکنت زبان و اعتیاد به مواد مخدر از دیگر تأثیرات مخرب خشونت بر سلامت نسل آینده میباشد، این پدیده به«دوچرخهی خشونت»معروف است و در حقیقت خشونت خانگی ریشه تمام خشونتهای اجتماعی است، واقعیت این است که خشونت ممکن است اثرات طولانی مدت بر وجود و رفتار قربانی بگذارد، سلامت جسمی- روانی و قدرت سازگاری او را کاهش دهد،روابط خانوادگی و اجتماعی او را از حال عادی خارج نماید و گستره بسیار وسیعی از هزینههای اقتصادی،اجتماعی و بهداشتی را دربر گیرد(همان، ص۲۳-۲۴).
۱-۲ بیان مسئله
خشونت ابتدا در ذهن شکل می گیرد و بر اساس گفتمان فرهنگی جامعه بنیان نهاده می شود. در واقع هویت وریشه یابی خشونت ورزی راباید در ساختار فکری فرهنگی جامعه جستجو کرد(عباسی، ۱۳۸۸،ص۹۹).
خشونت آنگونه که در افکار عمومی تصور می شود تنها محدود به پرخاشگری و تعرضات جسمی و فیزیکی نیست. اکثر مردم، کتک زدن و زخمی کردن و درگیریهای فیزیکی را به عنوان مظهر خشونت معنا میکنند در حالیکه دامنه تعریف و وجوه عینی خشونت لایه های گسترده تری از رفتار انسانی را در بر میگیرد. لایه های درونی آدمی که پس کردار او پنهان می ماند و به شکل ناخودآگاه در ساختار زبانی خود را لو می دهد(احترام، ۱۳۹۰، ص۷۷).
خشونت ابتدا در ذهن شکل می گیرد و بر اساس گفتمان فرهنگی جامعه بنیان نهاده می شود .در واقع هویت وریشه یابی خشونت ورزی راباید در ساختار فکری فرهنگی جامعه جستجو کرد. خشونت گرچه در مناسبات اجتماعی و فردی انسانها بروز می یابد اما بیش از آن در الگوی رفتاری و ساختار فرهنگی جامعه به رسمیت شناخته و مبتنی بر انسان شناسی و فلسفه اجتماعی هر جامعه و البته تجربیات تاریخی یک تمدن خاص بنا می شود. اگرچه خشونت جنسیت نمی شناسد اما همواره دو گروه از آدمیان یعنی زنان و کودکان بیش از مردان قربانی خشونت شده اند. شاید خشونت به کودکان را بتوان ذیل تفاوت قدرتهای جسمی تفسیر کرد اما خشونت علیه زنان را باید در جایگاه انسانی و اجتماعی آنان در بستر تاریخ پی گرفت. تاریخ مذکر در ذات خویش پرورنده فرهنگ خشونت بر علیه زنان است د ردامن این تاریخی که زن طفیلی وجود مرد است و تنها رویکرد کارگردگرایانه به زن حاکم است. خشونت لازمه زیست زنانه می شود و کتک زدن به مقام ابزار تادیب و تربیت ارتقا می یابد. اما به هر حال با توسعه و رشد تمدن بشری و گسترش فرهنگ مدرن، خشونت عریان علیه زنان کمتر شد و دست کم قوانین و مقرراتی برای محدود کردن و کنترل خشونت فیزیکی علیه آنان تدوین شد و اقدامات جنبش های طرفدار حقوق زن تا حدود زیادی توانست خشم بی منطق علیه زنان را تعدیل کند اما معضلات عمیق فرهنگی همواره ریشه در لایه های پنهان و ذاتی یک ساختار ظالمانه دارد. امری که توجه کمتری به آن شده است و شاید مدافعان حقوق بشر و زنان کمتر به آن توجه کرده اند خشونت کلامی و روانی علیه آنان است. خشونتی بی رحم، تحقیرآمیز و ضدکرامت انسانی که در پشت خشونتهای ظاهری به فراموشی سپرده شده است. خشمی که دایره قلمرو آن تا جایی گسترش می یابد که هرگونه تعرض و تعدی به شخصیت و کرامت زنان را خشونت علیه آنان قلمداد می کند این خشم به ظاهر نرم، زخمی به عمق جان آدمی دارد که گفته اند زخم زبان از تیغ شمشیر نیز برنده تر است و از زهرمار تلخ تر! و تلخ تر آنکه این وجهه از خشونت، نادیده انگاشته می شود و بی مهری به زنان، خود مورد بی مهری قرار گرفته است این نوع از خشونت به مثابه دردی است که به دلیل پنهان بودن علاوم بیماری شناخته نمی شود که مورد معالجه قرار گیرد. به همین دلیل خشونت کلامی و روانی، طیف بیشتری از زنان را به دام آسیب های خود می کشاند(همان، ص۸۰).
خشونت علیه زنان نوعی بیماری همه گیر جهانی است که در سکوت پیشروی می کند و همه ملیت ها کم و بیش به آن مبتلا هستند. زنان همچنان با این زشت ترین نماد تبعیض و نابرابری در حقوق و در زندگی روزمره خود در سرتاسر جهان روبه رو هستند.خشونت علیه زنان هر گونه عمل خشن مبتنی بر جنسیت است که موجب آزار یا صدمه جسمی، جنسی یا روانی گردد(همان، ص۸۱).
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق
ازآن جایی که خانواده بنیادی ترین نهاد جامعه و کوچک ترین واحد اجتماعی برطرف کننده نیازهای حیاتی و عاطفی انسان هاست، می توان گفت که سعادت و ناکامی های آحاد یک جامعه متأثر از محیط خانوادگی آنهاست(قدوسی، ۱۳۸۷، ص۴۰۰).