کد محصول: PMD101
تعداد صفحات : ۲۹ صفحه
فرمت فایل WORD
قیمت: ۹۰۰۰ تومان
مبانی و چارچوب نظری ، ادبیات ، پیشینه تحقیق داخلی ، پیشینه تحقیق خارجی در مورد دلبستگی شغلی
فهرست مطالب
دلبستگی شغلی: ۲
۲ـ۱ـ۱۵ـ تعاریف دلبستگی شغلی ۳
۲ـ۱ـ۱۶ـ الگوی مؤثر بر دلبستگی شغلی (بون و کورتز) ۹
۲ـ۱ـ۱۷ـ مفاهیم دلبستگی شغلی ۱۰
الف) دلبستگی بهعنوان ارتباط بین عزتنفس ـ عملکرد: ۱۰
ب) دلبستگی شغلی بهعنوان یک مؤلفه تصور از خود: ۱۱
۲ـ۱ـ۱۸ـ رویکردهای نظری دلبستگی شغلی ۱۲
ـ دلبستگی شغلی، یک متغیر تفاوت فردی: ۱۲
ـ دلبستگی شغلی بهعنوان یک عامل موقعیتی: ۱۳
ـ دلبستگی شغلی حاصل تعامل شخص ـ موقعیت: ۱۴
۲ـ۱ـ۱۹ـ عوامل شخصی و اجتماعی مؤثر در دلبستگی شغلی ۱۵
۲ـ۱ـ۲۰ـ تفاوت دلبستگی شغلی با دلبستگی کاری ۱۶
۲ـ۱ـ۲۱ـ ویژگیهای افراد دلبسته به شغل ۱۷
۲ـ۱ـ۲۲ـ عوامل مؤثر بر دلبستگی شغلی ۱۹
۲ـ۱ـ۲۳ـ روشهای پرورش دلبستگی شغلی ۲۰
۲ـ۱ـ۲۳ـ۱ـ جو روانشناختی ۲۱
۲ـ۱ـ۲۳ـ۲ـ اقدامات و سیاستهای منابع انسانی ۲۲
۲ـ۲ـ پژوهشهای در مورد عوامل مؤثر بر رضایت شغلی و پیامدهای آن ۲۴
۲ـ۲ـ۱ـ پژوهشهای انجام گرفته در داخل کشور ۲۴
۲ـ۲ـ۲ـ پژوهشهای انجام گرفته در خارج کشور ۲۶
فهرست منابع ۲۹
بخشی از پروژه
دلبستگی شغلی:
سازمانها به کارکنانی نیازمندند که سازگار با ارزشها و اهداف سازمانی، دارای انگیزه قوی و متعهد و متمایل به حفظ و ادامه عضویت سازمانی باشد. فراتر از شرح وظایف مقرر و معمول خود به کار و فعالیت بپردازند؛ کارکنانی که بخواهند و بتوانند بیش از مقدار معمول برای دستیابی به اهدافی سازمانی مشغول به کار باشند.
دلبستگی شغلی مخصوصاً در اقتصاد که برای بسیج کامل منابع انسانی قوانین سازمانی وضعشده، یک متغیر انگیزشی مورد علاقه سازمانی است. (بوزینلوس ، ۲۰۰۴)، به نقل از (ورک استادی، ۲۰۰۲)، (گوری، ۲۰۰۱)، بهطورکلی سطح دلبستگی مورد علاقه مدیران و سیاستمداران است به خاطر اینکه دلبستگی شغلی در اثربخشی و عملکرد سازمانی مؤثر است. (ورد و بارک، ۲۰۰۹)؛ به نقل از (آرگریس ، ۱۹۶۴). دلبستگی شغلی بهعنوان یک نگرش یک متغیر مهم در به حداکثر رساندن اثربخشی سازمانی است (آلن کوماران، ۲۰۰۴). دلبستگی شغلی یک عامل اساسی و مهم در زندگی اغلب مردم است زیرا کارکنان در محیط کاری ازنظر عاطفی تحت تأثیر درجهای که به کار دلبسته یا از آن بیزار میشوند قرار میگیرند (ورد و بارک، ۲۰۰۹)؛ به نقل از (آرگریس، ۱۹۶۴). بهطورکلی دلبستگی شغلی هم بر فرد و هم بر سازمان تأثیر میگذارد. از دید سازمانی دلبستگی شغلی بهعنوان کلیدی برای گشودن انگیزش کارمند و افزایش تولید محسوب شده است و از دید فردی کلیدی برای انگیزش عملکرد و رشد فردی و رضایت در محل کار محسوب میشود. دلبستگی شغلی از طریق درگیر کردن کارمندان بهطور عمیق در کارشان و بامعنا ساختن تجربه کاری، در اثربخشی سازمانی، تولید روحیه کارمندی کمک میکند (براون، ۲۰۰۷).
تجزیهوتحلیل و ادراک مدل نگرشهای مرتبط با کار مانند دلبستگی شغلی، رضایت شغلی و تعهد سازمانی و انگیزش کارکنان مخصوصاً در بخش رفتار سازمانی مهم و حیاتی هستند (ورد و بارک، ۲۰۰۹، به نقل از چرنز و داویس ، ۱۹۷۵).
۲ـ۱ـ۱۵ـ تعاریف دلبستگی شغلی
(کانونگو، ۱۹۸۲ )، دلبستگی شغلی را بهعنوان یک توصیف از شغل فعلی فرد و تابعی از مقداری میداند که شغل او میتواند نیازهای کنونیاش را ارضا کند (کارملی، ۲۰۰۵)، تعاریف ارائهشده در مورد دلبستگی شغلی بسیار شبیه به هم میباشند. دلبستگی شغلی به میزان درجهای گفته میشود که شخص ازنظر روحی با کارش همانندسازی میکند با میزان اهمیتی که فرد برای کارش قائل است.
(دوبین ۱۹۶۱)، دلبستگی شغلی را عبارت میداند از درونی کردن ارزشهایی مثل خوبی کار بااهمیت، در نزد شخص؛ و بهعبارتدیگر میزانی که شخص میتواند خودش را بیشتر در اختیار سازمان قرار دهد.
(لودال و کی نر ۱۹۶۵)، در تحقیق خود دلبستگی را اینطور تعریف میکند: میزان تأثیراتی که انجام کار بر روی عزتنفس فرد میگذارد.
(رابینز و کولتر ، ۱۹۹۹)، در تعریف خود گفتهاند: دلبستگی شغلی عبارت است از میزانی که یک کارکن با کارش همانندسازی میکند بهطور فعال در شغلش فعالیت میکند و به عملکرد شغلش بهعنوان چیز مهمی جهت ارزشها به خود قائل توجه میکند.
دلبستگی شغلی و سازمانی از طریق ایجاد همبستگی و تعلق روانی حاصل میشود. این تعلق روانی خاطر را میتوان از طریق درگیر کردن افراد در فرایند تصمیمات حساس بهویژه در مدیران ارشد به دست آورد. بهطور مثال برخی یافتهها نشان میدهد که در اختیار قرار دادن اطلاعات حساس و کلیدی و تبیین اولویتهای سازمان موجب دلبستهشدن مدیران به سازمان میباشد (لوداهل و کجنر ۱۹۶۵). واژهی دلبستگی شغلی را بهعنوان درونی کردن ارزش خوبی و اهمیت کار در ارزشهای شخص تعریف کردهاند (میشرا و شاین ۲۰۰۵). در تعریف دیگری توسط (لاول و هال ۱۹۷۰) دلبستگی شغلی بهعنوان، هویتیابی روانشناختی یک فرد با کارش و درجهای که موقعیت شغلی برای هویت فرد نقش محوری دارد بیان میشود. دلبستگی شغلی بهعنوان نیرومندی رابطه بین کار شخص و خود پنداره وی تعریف گردیده است.
در صورتی میگویند شخص به شغلش دلبسته است که وی:
۱. فعالانه در انجام آن مشارکت جوید
۲. بهعنوان علاقه محوری در زندگی با آن برخورد نماید
۳. عملکرد در آن را برای عزتنفس خودش مهم تلقی کند.
۴. عملکرد آن را با خود پنداره خود یکسان بداند (پیندر ، ۱۹۹۸به نقل از ارشدی، ۱۳۸۷).
دلبستگی شغلی این است که چطور مردم میبینند شغلشان را بهعنوان یک رابطه با محیط کاری و چطور کار و زندگیشان باهم درآمیخته است. کسانی که دلبستگی شغلی پائینی دارند، احساس بیگانگی از هدف میکنند. بیگانگی در سازمان با احساس جداگانه بین اینکه چطور کارکنان میبینند خودشان را بهعنوان «زندگی» و آنچه در شغل انجام میدهند. بیگانگی در کار و دلبستگی در شغل با یکدیگر همبسته هستند (هایرسچ فیلد و فایلد، ۲۰۰۰، رابینوتز و هال ، ۱۹۸۱). دلبستگی شغلی از موضوعات تحقیقی جالب رو به رشد میباشد بهعنوان باور خلاصهای از شغل کنونی تعریف شده است که منجر به عمل میشود و میتواند نیازهای حاضر شخص را برآورده سازد
(مانتلر، ۲۰۰۵، گورین، وورف و فلد، ۱۹۶۰)، تحت تأثیر نظریههای انگیزشی عمده مانند (هرزبرگ ، ماستر، اسنایدرمن ۱۹۵۹ و مازلو، ۱۹۵۴ نقل از گورین و دیگران، ۱۹۶۰)، دلبستگی شخصی در نقشهای شغلی را بهعنوان سطحی از تلاش فرد برای ابراز و شکوفا کردن خود در کار تعریف کردهاند.